به گزارش شهرآرانیوز؛ دوازده سال قبل، بهرام افشاری برای مخاطبان «پایتخت» فقط یک بازیگر مهمان بامزه بود؛ همان شیرافکن قدبلند، معتاد و دستوپا چلفتی که وارد قاب شده بود تا دست بهبود فریبا (مهران احمدی) برای خلق لحظات بامزه بازتر باشد. اکنون اما، در فصل هفتم «پایتخت» که بیش از ۷۲ درصد مخاطب داشته است، همه چیز عوض شده.
بهرام افشاری در نقش بهتاش فریبا، نهتنها دیگر بازیگر آن نقش کوتاه نبود، بلکه با اطمینان میتوان گفت که ستاره اصلی «پایتخت» خود او بود. آنقدر پخته و درخشان که حتی در کنار بازیگران باسابقهای مثل محسن تنابنده، احمد مهرانفر و ریما رامینفر، حضورش تعیینکننده و چشمگیر بود.
در فیلمنامه فصل هفتم «پایتخت»، یک خلاقیت ویژه برای بهتاش در نظر گرفته شده بود؛ ابتلا به بیماری عجیبی که از میمون گرفته بود! هدف از این تمهید در پرداخت شخصیت بهتاش، استفاده بهینه از توانمندیهای فیزیکی و تسلط افشاری به بازی بدن بود. کسی که با قد بلند، حرکات خاص و انعطاف بدنی بالایش، میتواند موقعیتهای خندهدار خلق کند، اما چیزی که در عمل اتفاق افتاد، فراتر از این طرح اولیه بود.
افشاری خیلی زود از بازی فیزیکی صرف عبور کرد و اجرایی را مقابل دوربین برد که حتی بدون حرکتهای اغراقشده، تنها با یک تیک ساده در لابهلای دیالوگها (که آن هم بود و نبودش تأثیر چندانی نداشت)، هم بامزه بماند و هم باورپذیر و تأثیرگذار باشد. بدین ترتیب بود که آن بازیگر مهمان، خودش را به متن اصلی یکی از محبوبترین سریالهای تاریخ تلویزیون تحمیل کرد و به عنوان موتور محرک داستان در فصل هفتم، صحنه را در دست گرفت.
بهرام افشاری در فصل هفتم «پایتخت» فقط یک کمدین صرف نیست. اجرای او ترکیبی از شوخیهای کلامی، بدنی و حتی احساسی است. در یک سکانس میخنداند، چند ثانیه بعد بغض میآورد و کمی بعدتر با بالا و پایین پریدنهایش، چشم مخاطب را مینوازد. او بهنرمی و بدون انقطاع، بین کمدی و ملودرام حرکت میکند و این کار را طوری انجام میدهد که انگار دارد ریتم یک موسیقی را اجرا میکند.
جذابترین بخش بازی افشاری شاید همین بود؛ جابهجاییهای لحظهای و مداوم میان لحظات کمدی و پلانهای احساسی. او میتوانست تنها با یک مکث کوتاه، یک لبخند شیطنتآمیز را به بغضی جدی بدل کند؛ بیآنکه دچار لکنت یا تصنع در اجرا شود. بازی او در صحنههای ملودراماتیک، آنقدر دقیق بود که مخاطب یادش میرفت تا چند لحظه پیش در حال خندیدن به همین شخصیت بوده است.
در یک خانواده سنتی و میانسال که شخصیتهایی مثل نقی، هما، فهیمه و ارسطو نفس میکشند، بهتاش مثل یک یاغی جوان است که در میان چند انسان جاافتاده، ضدضرب میزند. کسی که یک روح جانگیر و بیقرار را در کالبدش حمل میکند. او نه مثل بقیه اهل مماشات است، نه از حرف زدن درباره دلخوریها و مشکلاتش میترسد.
همین تفاوت در طراحی شخصیت، باعث شد که نقش او سختتر از بقیه باشد؛ چون هم باید در مدار خانواده میماند و هم مدام از دیگران فاصله میگرفت. بهرام افشاری توانست مثل یک «یویو» در نسبتش با سایر اعضای خانواده ظاهر شود و این رفت و برگشتها را با دقت و مهارت تمام اجرا کند؛ اتفاقی که در مهمترین سکانس فصل هفتم (دعوای بهتاش و نقی) کار کرد و مخاطب را تحتتأثیر قرار داد.
اگر قرار باشد فقط یک بازیگر را بهعنوان ستاره این فصل انتخاب کنیم، بیتردید بهرام افشاری است، کسی که در میان بازیگرانی باتجربه، امضای خودش را پای نقش بهتاش فریبا انداخت و کاری کرد که حالا دیگر، نام بهتاش بدون افشاری بیمعناست. او با جسارت، شوخطبعی، تکنیک و دلسپردگی به شخصیت، «پایتخت ۷» را نه فقط بازی کرد، بلکه به تسخیر خودش درآورد.